اکتبر داغ

اینجا یا تهران ...وای بر من اکتبر داره نمره بیستش رو می گیره...یواش یواش و بی صدا اما من با یاد تو تو همون امتحان خرداد خودمون موندم... نمی دونم ردی هستم یا قبول...اما خیلی دلم می خواد تو این درس چند بار تجدید بشم... من عاشق این درس شدم...انگار شوخی شوخی نمی تونم از فکرت بیام بیرون اکتبر یخبندون اینجا انگار برام خرداد دربنده...شاید هم تیرماه توچال...شاید هم سیزده بدر کن سولوقون اینجا و انوجا نداره...هر جا هستم با توام...حتی وسط برف ها...داغ داغ از تو و یاد تو... فقط تو و یاد تو تو و نگاه های مهربونت تو و تنهایی هام تو و من یک بار با هم بودنمون تو رو به خدا می سپارم و خود را به نیز همین طور اما آغشته به یاد تو....صدایم کن

ا ینجا یا تهران

اینجا یا تهران؟..... نمی تونم بهت فکر نکنم.. شوخی شوخی انگار نمی تونم خودم رو از فکرت رها کنم عجیب نیست؟...تو جایی که سرما بد جور می سوزونه...فکر تو حسابی داغم می کنه... نمی دونم جالبه یا عجیب؟ انگار کسی داره دلم رو فشار می ده... طنین گام های یاد تو تو تموم تنم پیچیده...کاش تهران بودم...کاش!کاش... اکتبر یخ بسته این خراب شده با تو اردیبهشت کن سولوقون خودمونه انگار...انگار خرداد دربنده...شاید هم تیر ماه توچال...با تو همه جا بهاری و دلپذیر...دوستت دارم...همیشه.....

بارون

           دوباره دلم بارون می خواد
          
            یه بارون تند که همه رو از خیابون بپرونه

            یه بارونی که اشک آدمها رو پنهون کنه

            یه بارونی که بغض اسمون رو باز کنه تا با هم بتونیم گریه کنیم

            نمی دونم شاید هم دلم گریه می خواد...گریه برای ماهها نبودنت...هفته ها

             ندیدنت.

              اما خواهم آمد...تو هم خواهی آمد...از پشت کوچه سارهای باران...

              دوباره دلم بارون می خواد...چون توی بارون قرار بیام و بیاد...